بعضی از آدمها در مقابل خیل عظیم دیگر از آدمها مظلومند. گویی آنها با طالع یا سرنوشتی به دنیا آمده اند که باید مظلوم تاریخ باشند. انگار سرنوشت آنها را به سمتی می برد که مظلومیتشان را به رخ همه ی جهانیان بکشد. گاهی با خودم می اندیشم که اگر آنها در برهه ای که به دنیا آمده اند نبودند و در مکانی دیگر و زمانی دیگر زاده می شدند آیا طالع آنها متفاوت می شد؟ اما به این نتیجه می رسم که سرنوشت آنها را انتخاب نمی کند بلکه آنها هستند که به دنبال سرنوشت می روند و اگر در جایی دیگر و زمانی دیگر هم بودند شاید باز هم مظلوم بودند.
وقتی از مظلومیت سخن می گوییم، دلمان هوای کربلا می کند. یاد مظلومیت مظلوم کربلا، یاد عاشورا، یاد تشنگی آقایمان می افتیم و اشکی که پشت پلکهایمان سنگینی می کند. اما امام زمان ما آیا مظلومتر از مظلوم کربلا نیست؟ حسین(ع) همسرانی چون رباب و لیلا داشت، خواهرانی چون زینب کبری، پسرانی چون علی اکبر و اصغر داشت و برادرانی چون عباس علی، خویشانی چون مسلم و یارانی چون حبیب داشت. اما امام زمان ما چه کسی را دارد؟ مردی با عمری بیش از هزار سال تنهایی، بیش از هزار سال غربت و غریبی و بیش از هزار سال بدون یارانی که جانشان را فدایش کنند. این همه درد را چه کسی می تواند هزار و اندی سال بر دوش کشد؟ ما چه شیعیانی هستیم که نمی گرییم بر این همه درد اماممان. اگر همه ی عمرمان را بر رنجها و تنهایی های او گریه کنیم باز هم کم است. ای کاش از دست ما بر می آمد تا کاری برای دل تنهای او انجام دهیم.